ماه دهم
مامان جون دهمین ماه زندگیت مبارک.
وقتی بهت مجله میدم.بیشتر پاره اش میکنی.اما روز اول مرداد برای اولین بار دیدم که مجله رو به جای پاره کردن ورق میزنی اونم خیلی خوشگل......
٨ مرداد اخر شب بود یک سفره یکبار مصرف و شیشه نوشابه رو جمع کرده بودم که تو دیدیش و برای اولین بار به طور کامل چاردست و پا رفتی تا بگیریش.
١٠ مرداد برای اولین بار بای بای کردی.خونه مامان افی.....خودش یادت داده بود.
١٣ مرداد جمعه شب با بابا شاهین شام رفتیم بیرون که تو رستوران خاله شهرزاد عمو حمید و ویونا رو دیدیم.بعد از رستوران رفتیم پارک نزدیک پارک پرنس و برای اولین بار تو رو رو سرسره گذاشتم و چندبار سر خوردی که برات جالب بود.
١٧ مرداد خیلی بیقراری میکردی......خواستم بهت غذا بدم که دیدم علاوه بر ٤ تا دندونت ٢ تا دندون دیگه بالات زده بیرون و علت بیفراریت هم همین بوده.
دیگه دستتو میگیری به مبل و میز و پاهای من و بابا شاهین و سعی میکنی که بایستی یا راه بری.دیگه باید همه چیزهای خطرناکو قایم کرد چون هرچیز جدیدی میبنی یا چاردست و پا میری طرفش تا برش داری یا می ایستی و دستتو به جایی میگیری تا بری طرفش.
اینم چندتا عکس از ١٠ ماهگی