بنیتابنیتا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

بنیتای دلبند مامان سارا و بابا شاهین

7 ماهگی

1391/4/14 21:05
811 بازدید
اشتراک گذاری

از سفر که برگشتیم برای اولین بار بهت حریره بادوم و سوپ دادم.سوپ رو خونه مامان افی درست کردم با ماهیچه - برنج و هویج......یکم خوردی ولی از حریره بادوم بیشتر استقبال کردی.کلا غذا خوردن رو دوست نداری و غذا دادن بهت کار خیلی سختیه.

روز 16 اردیبهشت من و تو رفتیم خونه خاله مریم و هانا کوچولو.....خاله نگین و آرمان و خاله آرزو و آرمان  و مامان خاله مریم هم بودن.شمارو پیش هم نشوندیم تا بازی کنیم. کنار دوستات که همشون نی نی های خوشگل آبانی هستن خیلی به هردومون خوش گذشت.آرمان هانا بنیتا آرمان

روز 22 اردیبهشت هم رفتیم خونه خاله شیدا و غزل....خاله مهشید هم اونجا بود و قرار بود چندروز بعد برگرده انگلیس و از اونجا برای شما 2 تا لباس خوشگل آورده بود.یکی از دوستهای خاله شیدا و عمو امید هم با دخترشون بودن.بنیتا خونه خاله شیدا

روز 24  اردیبهشت میز وسط هال رو برداشتیم و روی زمین یک پتوی رنگی پهن کردیم و بنیتا رو روی اون گذاشتیم که شروع کرد سینه خیز رفتن و  کشون کشون  خودشو به یک سیب سبز که روی پتو گذاشته بودیم رسوند و سیب رو برداشت....این اولین باریه که قشنگ تونست سینه خیز بره........مبارکه کوچولو.

یاد گرفتی که تو روروئک عقب و جلو بری. قبلا فقط توش میشستی و نمیتونستی حرکتش بدی چون پات کاملا به زمین نمیرسید.

بنیتا خونه مامان افی و توی ایوان پر گل مامان افی:

روز 26 اردیبهشت برای اولین بار با بابا شاهین دو نفری رفتین خرید....میوه - خرید سوپری و نون..........

روز 30 اردیبهشت برای اولین بار به طور کامل نشستی و تونستی تعادلت برای مدت زیادی حفظ کنی......البته بعد از یک مدتی خسته میشدی و خودتو ولو میکردی رو زمین.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)