بنیتابنیتا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 29 روز سن داره

بنیتای دلبند مامان سارا و بابا شاهین

روز دوم

1391/4/5 20:48
719 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جونی روز دوم هم مامان هنوز درد زیادی داشت و تو بیمارستان بود که شب مامان افی پیشش بود و میومد تو اتاق نوزادان پیش تو و بهت شیر میداد و یک کوچولو زردی داشتی که فقط همون شب دوم زیر نور بودی و مامان اومد بهت شیر داد و کلی غصه میخورد که نی نی کوچولوش زیر دستگاه نورهستش ولی خوب لازم بود عزیزم.

روز سوم بعد از ظهر مامان و شمارو مرخص کردن و قبلش واکسنهای شمارو زدن و آزمایشهای لازم رو انجام دادن.بعد من و شما و بابا همراه با بابا محمود و مامان افی با ماشین بابا محمود اومدیم خونه........٣ آبان اولین ورود شما عزیزم به خونه بود و مامان افی قرار شده بود یکماه پیش من و شما بمونه تا هم مامان یکم قویتر بشه هم شما جوجو کوچولو.شب اولین پوپو رو زدی...ههههههههههههه و مامان افی و بابا شاهین بردنت برای شستشو که خیلی گریه میکردی.فکر کنم سردت میشد آخه خیلی کوچولو بودی.شبها خیلی بیدار میشدی و شیر میخواستی و باید عوض میشدی.دلم برای تک تک اون روزا تنگ میشه.ماچ عکس روز دوم و سوم رو میذارم تو ادامه مطلب

روز دومروز سوم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)